معنی زدنی خودستا

لغت نامه دهخدا

خودستا

خودستا. [خوَدْ / خُدْ س ِ] (نف مرکب) فخور. (یادداشت مؤلف). مدح کننده از خود. لاف زننده درباره ٔ خود. از خود تعریف کننده. به خود صفات و فضایل نسبت دهنده.


زدنی

زدنی. [زَ دَ] (ص لیاقت) لایق و سزاوار زدن و کشتن. (از ناظم الاطباء). رجوع به زدن شود.

فارسی به انگلیسی

خودستا

Egotist, Rodomontade, Selfcongratulatory

فرهنگ عمید

خودستا

ویژگی کسی که کردار و رفتار خود را می‌ستاید و از فضلیت و برتری خود صحبت می‌کند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

خودستا

خودمنش، خویشتن‌بین، لاف‌زن، متکبر، مغرور،
(متضاد) غیرستا، متواضع

فارسی به عربی

خودستا

شجاعه، متبجح


گول زدنی

صولجان

فارسی به آلمانی

گول زدنی

Muskatblu.te [noun]

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

زدنی خودستا

1142

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری